می خواهم پوزش بخواهم، بدون هیچ توضیح اضافه و موجه سازی. بدون اینکه کسی وجود داشته داشته باشد، هرچند مشکل دستوری در زبان به وجود آورد. فرض کنید می خواهم توانایی هایم را به رخ کشم، توانایی انجام کاری بدون نیاز به علت یا معلول. فاعل هم همان علت است و هم معلول.
اشتباهات خود را پذیرفته ایم و با آنها زنده گی می کنیم. اشتباهات مان را تکرار می کنیم، نتایج شان نیز تکرار می شود. درد این پی آمدهای ناخواسته را نیز پذیرفته ایم. درد مطلوب، یادآور لذت اشتباه های دانسته و خواسته. (لغت اشتباه ساخته ی من نیست) این درد را نگه می داریم و به خود می فشریم تا جزئی ما شود. دیگر درد نیست، ما هستیم و جزء جدیدمان و همین و بس. اشتباه تکراری مان هم دیگر لذت بخش نیست، فقط عادت است.
<< Home