Saturday, April 16, 2005

پیش داوری


این ترم در کلاس زبان یک موجودی وجود دارد که احتمالا تا آخر ترم روی نرو من راه خواهد رفت. البته امیدوارم که فقط راه بره.( یاد اون دوره ای به خیر که من به اسم گفتگوی تمدن ها کلی برای گفتگوی متمدنین با متحجرین ارزش و احترام قایل بودم.)

از ظاهر سمبلیک مذهبی این موجود که بگذریم، رفتار و منشش کاملا بیان کننده آخوند زاده گیشه، صرف نظر اینکه هنگام معرفی خودش یه چند صد باری از لغت "دیو" (یعنی خدا) استفاده کرد، درمورد هر مطلبی هم سعی کرد که نظر بده(و یه چرتی بگه)، خیلی هم تند حرف می زد، وسط حرف هرکی هر وقت صلاح می دید می پرید، ... ( ویژگی دیگری که در این گونه افراد مشترکه و البته شرایطش پیش نیامد که ما اون را در این همکلاسیمون

ببنیم رو هم اینجا ذکر می کنیم تا مشخص شه مدت زیادیه که ما اینگونه افراد رو مورد بررسی قرار دادیم، و اون ویژگی توانایی بالای این افراد در "فلرتینگ" که البته به علت بدلایلی خارج از بحث پیش داوری براشون ایراد و اشکال شرعی هم ایجاد نمی کنه ) اینجانب هم به صورت ناخودآگاه و هم به صورت خودآگاه میزان علاقه خودم رو همین جلسه اولی به ایشون ابراز کردم، که اگه خر نباشه قطعا فهمیده و الان یکی از دوست داران و هواخواهان اینجانبه.

مورد دیگه ای که این همکلاسی ما روش تاکید فرمودن هم این بود که" فرانسه می خونه چون عاشق زبان فرانسه است " و کلا زبان یاد می گیره تا بتونه مذهب و عقایدش رو به جهانیان معرفی کنه! (واقعا هم که احتیاج به معرفی داره مخصوصا توسط یه همچنین افرادی)

واقعا آدم چطور می تونه عاشق یه زبان باشه، یعنی قومی که موسیقی را حرام و روشنگری رو ارتداد می دونه می تونه عاشق یک زبان موزیکال بشه که حرف ها و فلسفه های زیادی با اون بیان شده.

پ.ن)برای من زبان فرانسه تداعی گر هنر، موسیقی، نمایش، ادبیات، فلسفه، اندیشه آزاد، تحول، مدرنسیم... است.

و ایده های خیلی از افراد فرانسویی رو که در این زمینه ها فعال بودند یا هستند، قبول دارم و برام محترمند. همین هاست که علاوه بر ملودی زیبای گویش فرانسوی، باعث می شه که من این زبان رو دوست داشته باشم.