Friday, November 04, 2005

گفتم ((الیزا دوستت دارم!)) – ویلبر

گفتم ((صدای مرا می شنوی، الیزا؟ من دوستت دارم! واقعا دوستت دارم!))-ویلبر

گفت(( صدایت را شنیدم. هیچ کس نباید هرگز چنین چیزی به کسی بگوید ))-الیزا

اسلپ استیک یا تنهایی هرگز اثر کرت وانه گت ترجمه فتاح محمدی انتشارات نیلا


من سعی می کنم فراموش کنم. اما در کودکی فراموش کردن را به من یاد نداده اند و من هیچ وقت آن را یاد نخواهم گرفت. اصلا چه چیز را باید فراموش کرد؟ چرا باید فراموش کرد؟

من هرچیزی را که لازم باشد پاک می کنم، پاک کردن، حذف کردن، فراموش کردن.

برای من از دست دادن کار سختی است. فقط از دست دادن زندگی، رهایی از سختی است.

خیلی وقت است که حالم از این همه لبخند کلیشه ای که تحویل این و ان می دهم به هم می خورد و این همه رفتار کلیشه ای و این همه روابط بدون عمق.

االبته همیشه بهانه ای پیدا می شود و من باز آن را پیدا خواهم کرد.

در هر حال من ترجیح می دهم در این تریبون از هرگونه سوتفاهمی که شده پوزش بخواهم. با این پوزش هم به هیچ وجه قصد تحمیل کردن خودم را ندارم و هیچ وقت خودم را به خاطر ناراحت کردن کسی نمی بخشم.