جسم دیگری راعاریه گرفته اند
تا روح شان در آن ساکن شوند
یک زنده گی را متوقف کردند
تا سر کشی نکند.
زنده گی همان جسم است
با پوسته نرم و لطیف اش
زنده گی همان جسم است
اغواگر و سرکش.
مرگ،
تعریف نشده، پراکنده، فراگیر، زیبا، جاویدان.
در هر روز زنده گی به سراغ مرگ می روم،
مرگ را تجربه می کنم،
اما مرگ آزادانه حرکت می کند،
اسیر نمی شود.
<< Home