Friday, July 06, 2007

فقط یک عکس مزخرف دیدم. گوش هام رو گرفتم. گوش هام درد گرفته بود. چشمام باز بود و خیره به عکس مزخرف با پیش زمینه سیاه. آخه من که نمی توانم گوش هام رو ببندم.

آخه لطفا یکی دیگه هم بگه خوب که چی.

از اونجا که من رویه ادب پیشه کردم، فقط امیدوارم پابلیش کننده عکس، " نماز بخونه، خدا را قبول داشته باشه، معاد رو هم قبول داشته باشد و از همه مهم تر روح رو قبول داشته باشد."

آخه این همه کلیشه و استریوتایپ را برا این در نیاوردن که شما ها خودتون را باهاش تعریف کنید.


پی نوشت- من نمی خوام شماها باعث بشید که از چیزهایی که خوشم میاد، بدم بیاد. لطفا پاتونو جلوتر نذارید. لطفا ،وقتی قراره ندانسته فقط تقلید کنید، تو همون محدوده کوچک خودتون زندگی کنید.

پی نوشت- شماها که من را نمی شناسید. منم درواقع شماها را نمی شناسم. اینا را نوشتم چون نوشتن تسکین دهندس، چون شما چه همدیگرو بشناسیم چه نشناسیم هستید، چون شماها خیلی از همه اونایی که من می شناسم زیادترید.

پی نوشت – منم که گند زدم با این نوشتنم. البته فعلا رعایت اصول نگارش برام مهم نبود.