Friday, April 13, 2007

پرتره ی خانه هنرمندان

ورودی سبز، یک ساختمان قدیمی و حائل، تعدادی پاتوق؛کافه؛بیستقو کوچک؛ بزرگ تاریک؛ روشن، گالری و البته سیگار و انسان ها.

من می گفتم آثار هنری هنرمندان ایرانی در هر سبک و سیاقی یک نمونه خارجی دارد و او می گفت که آنها خلاقیت ندارند. فقط کار نوازندگانی را انجام می دهند که موسیقی دیگران را اجرا می کنند و ما باید اشکال های تکنیکی شان را جست و جو کنیم. و او خود یک اثر هنری یونیک است.

ما در یک پاتوق کوچک و تاریک با دیواری از نایلون نشسته ایم. هفت نفر دور یک میز چهار نفره فشرده شده ایم. احساس خفه گی می کنم، گویی میز کناری در سیگار کشیدن مسابقه گذاشته اند و من خواهی نخواهی حرف های شان را می شنوم. حرف های شان از سیگار هم است. فیلم قهوه و سیگار را به یاد می آورم، آخر این جا هم سیاه و سپید است.

ورودی تقریبا خلوت است، حتی جلوی تابلوی اعلان برنامه ها هم خلوت است. پشت ساختمان را از پنجره های داخلی اش دیدم. به نظر یکی از این پارک های کوچک است که شهرداری برای حفظ تناسب اندام شهروندان، در آن وسایل بدن سازی قرار داده است. مثل همیشه خانم ها آن جا مشغول حرف زدن یا ورزش هستند.