Thursday, May 05, 2005

یه چیزی درست می شه به اسم یاهو مسنجر، با یه عالمه آدم که از همه جای دنیا تو چت روماش وجود دارند.یه عالم آدم که می خوان اطلاعاتشون را در زمینه مورد تخصص یا علاقه شان به دیگران منتقل کنن و یا از دیگران بدست بیارند، یه عالمه آدم تنها که می خوان با افراد دیگه آشنا بشن و یا کلی ترش با فرهنگ های مختلف ، یه عالمه آدمی که می خوان به یه تصویر اعتماد کنن و حرافاشون را براش بزن، ، آدمهایی که ترجیح میدن حرافاشون یه دور دور دنیا بچرخد ولی تو فضایی که اونا می شنونش ول نشه، آدمهایی که دوست دارن همزمان با چند نفر مختلف راجع به چندین مطلب مختلف حرف بزنن، آدمهایی که دوست دارن وقت بگذرونند، ...(بعضی ها مثل خانم پسر خاله ما دنبال یه شوهر ... می گردن.)

That’s the undeniable fact; Human being needs to communicate anyway, anyhow, anywhere. It’s quit like eating or breathing to him.

باز هم یاد آقای ملکیان افتادم که با تاسف می گفت "دوره ما چت روم ها خیلی خوب بود، الان شده جای یه مشت بچه قرتی" بعد چند تا از آی.دی. های این بچه قرطی ها را نام می برد.