Heterotopia

Thursday, January 04, 2007

تمام درزهای پنجره را چسب زدم. دیگر سوز و سرما نخواهم داشت.

این پنجره دیگر باز نخواهد شد.

posted by Azadeh at 7:16 PM

<< Home

Previous Posts

  • “I never had the nerve to make the final cut” <!--...
  • یک منگنه جلوم بود و یک کتاب. منگنه چند برگ کاغذ...
  • من هم کاملا نگران غذا خوردن خاپول بوگندو هستم که ت...
  • Anastacia- I do “Who are they anyway With...
  • <اخبار> رونالدینیو تابعیت اسپانیایی می گیرد و دی...
  • قبلا که جوان تر بود در قایق کوچکش می نشست و چتر آف...
  • The nib has broken. Inkwell is empty. But, the...
  • سه دقیقه و نه ثانیه، و فقط می خواست بداند آیا کسی ...
  • او با آن پاه های لاغر و درازش خیلی بی قواره به نظر...
  • It should be repeated There is just a ditto und...

About Me

Name: Azadeh

View my complete profile

Powered by Blogger

Subscribe to
Posts [Atom]